به کمک اصل هولوگرافیک ورلیند توانست در یابد که زمانی که یک جسم کوچکتر در فاصله ی معینی از جسم بزرگتر قرار میگیرد چه اتفاقی برای آن می افتد . نتایج حاکی از آن بود که زمانی که جسم کوچکترین جا به جایی داشته باشد ، اطلاعات آن در سطح هولوگرافیک تغییر می کند . همزمان با ایجا تغییر در اطلاعات انرژی سیستم نیز تغییر پیدا می کند و این نشان دهنده ی ارتباط این دو با یکدیگر است . ورلیند از اصول آماری برای درنظر گرفتن تمام حرکات ممکن جرم کوچک و تغییرات انرژی مربوط به آن استفاده کرد. وی کشف کرد که از نظر ترمودینامیکی، حرکت جسم کوچک به سمت جسم بزرگتر محتملتر از سایر جابهجاییها است. این اثر را میتوان به صورت یک نیروی خالص که هر دو جسم را به سمت یکدیگر میکشد، نگاه کرد. فیزیکدانان این را نیروی آنتروپی مینامند؛ زیرا از تغییرات محتوای اطلاعات سرچشمه میگیرد.
با ایجاد ارتباط بین محتوای انرژی و رابطه معروف اینشتین برای جرم و انرژی، قانون جاذبه نیوتن مستقیما استخراج میشود. این نسخه نسبیتی تنها گام کوچکی به جلو به حساب میآید و میتواند برای هر دو جسم اعمال شود. ورلیند میگوید: «یافتن مجدد قوانین نیوتن میتواند یک تطابق خوشیمن باشد.»
هولوگرافی در فیزیک نظری، دارای اصول مشابه
برچسب هولوگرام موجود بر روی اسکناس است. در این روش تصاویر سهبعدی در یک سطح دوبعدی جا داده شده است. مفهوم
هولوگرافی در فیزیک در دهه 1970، توسط استیفن و جاکوب بکنشتین توسعه یافت تا بتواند خواص سیاهچالهها را توصیف کند. کارهای آنها به مفهومی منجر شد که بر اساس آن، یک کره فرضی میتواند اطلاعات لازم را درباره جرم داخلش در خود ذخیره کند. در دهه 1990 میلادی / 1370 شمسی، هوفت و لئونارد ساسکیند از دانشگاه استنفورد پیشنهاد کردند که این چارچوب میتواند به تمام جهان تعمیم داده شود. اصل
هولوگرافیکپیشنهادی آنها در بسیاری از تئوریهای بنیادین علم فیزیک مورد استفاده قرار میگیرد.